ترجمه مقاله

حریث

لغت‌نامه دهخدا

حریث . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن محفص مازنی یا ابن سلمةبن مرارة. مرزبانی او را مخضرم خوانده است که در جاهلیت اشعار دارد، و تا زمان حجاج زنده بود و داستانی با وی دارد که : حجاج بر منبر بود و بدون اینکه وی رابشناسد شعری از وی خواند، و او خطبه ٔ حجاج را قطع کرد و خود را معرفی نمود. (الاصابة قسم سوم ج 2 ص 60).
ترجمه مقاله