ترجمه مقاله

حریش

لغت‌نامه دهخدا

حریش . [ ح َ ] (ع ص ) شتر بسیارخوار کفته لب . ج ، حُرُش . || (اِ) حیوانی که مخالب همچون شیر دارد و کرگدن نامیده شود. (معجم البلدان ). کرگ . کرگدن . هرمیس . ارج . ریما. انبیلا. || ستوری دریائی . || جانوری بقدر انگشت که پاهای بسیار دارد. هزارپا. گوش خبه . || ضب صیدشده . (معجم البلدان ). || گوش خر. (منتهی الارب ) . || نوعی از مار پیسه . ماری که بر پوست او نقطه های سیاه و سفید باشد. || بچه مار. بچه مار بد. (مهذب الاسماء). ج ، حُراش .
ترجمه مقاله