ترجمه مقاله

حزامی

لغت‌نامه دهخدا

حزامی . [ ح ِ ] (اِخ ) عبدبن کاسب مکنی به ابومحمد. از بخلاء معروف است که داستانهائی از وی در البخلاء جاحظ آمده است . وی کاتب مونس و کاتب داودبن داود بوده . جاحظ در حق وی گوید: «کان ابخل من برٔاﷲو اطیب من برٔاﷲ» وی به بخیلی خود اعتراف داشت و بدان افتخار میکرد و از بخل دفاع مینمود. خانواده ٔ خودرا در کوفه گذارده بود و سالی یک بار آذوقه ٔ ایشان را میرساند. (از البخلاء جاحظ ص 47-54) (عیون الاخبار ج 2 ص 33 و ج 3 ص 250) در داستانهای وی اصطلاحات مربوط به خوراکیها که بیشتر معرب از فارسی است دیده میشود.
ترجمه مقاله