ترجمه مقاله

حساب دادن

لغت‌نامه دهخدا

حساب دادن . [ ح ِ دَ ] (مص مرکب ) پس دادن حساب . حساب پس دادن . حساب کردن :
اگرچه دورم از آن بزم میتوانم داد
حساب خنده ٔ گل با شمار گریه ٔ شمع.

صائب اصفهانی (از آنندراج ) (ارمغان آصفی ).


هر نقد دل که میبرد آن دست خوش نگار
آخر به ما حساب به انگشت میدهد.

تأثیر اصفهانی (از ارمغان آصفی ).


ترجمه مقاله