ترجمه مقاله

حسبانیة

لغت‌نامه دهخدا

حسبانیة. [ ح ِ نی ی َ ] (اِخ ) طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زاده ٔ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه ٔ اشیاء را زاده ٔ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست ، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونه ٔ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون ) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت : مگر من چه کردم ؟ گفت : سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت : شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای . سپس انشاء کرده گفت :
و لعل ّ آدم امنا
والاب حوا فی الحساب
و لعل ّ ما ابصرت من
بیض الطیور هو الغراب
و عساک حین قعدت قمَ
َت و حین حئت هوالذهاب
و عسی البنفسج زنبق
و عسی البهار هو الشذاب
و عساک تأکل من خرا
ک و انت تحسبه کباب .

(عقدالفرید ج 2 صص 239-240).


ترجمه مقاله