حصارنشینلغتنامه دهخداحصارنشین . [ ح ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در حصار نشسته باشد. || کنایت از زن مخدره . حصاری : آن پری پیکر حصارنشین بود نقاش کارخانه ٔ چین .نظامی .