ترجمه مقاله

حطء

لغت‌نامه دهخدا

حطء. [ ح َطْءْ ](ع مص ) افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیفکندن چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || جماع کردن . (از آنندراج ). مجامعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از قاموس ). || تیز دادن . (ذیل اقرب الموارد) (از آنندراج ). || کف دست بر کسی زدن . (آنندراج ). پنجه برپشت کسی زدن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). زدن . (ذیل اقرب الموارد). || کف برآوردن دیگ هنگام جوش آمدن . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). کف انداختن دیگ . (تاج المصادر بیهقی ). || ریخ انداختن و پلیدی انداختن . (آنندراج ). || کسی را از رأی و عقیده خود بازداشتن : حطی به عن رأیه ؛ دفعه عنه و منه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله