ترجمه مقاله

حظوظ

لغت‌نامه دهخدا

حظوظ. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حظ. (دهار). حظاء. احظ. (جمع بر غیر قیاس ). (مهذب الاسماء). حظوظة.
- حظوظ خمسه ؛ (اصطلاح احکامیان از منجمین ) عبارت از خانه [ بیت ] و شرف و مثلثه و حد و وجه . و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: کما یذکر فی لفظ الایصال . فی فصل اللام من باب الواو، هی بیت الکوکب ثم شرفه ثم المثلثة ثم الحد، ثم الوجه .
- حظوظ نفس ؛ (عندالصوفیه ) مازادفی الحقوق کما سیجی ٔ.
ترجمه مقاله