ترجمه مقاله

حفاوت

لغت‌نامه دهخدا

حفاوت . [ ح َ وَ ] (ع مص ) مهربانی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). مهربانی کردن . (منتهی الارب ). || مهربانی و مبالغه کردن در اکرام کسی و اظهار شادمانی کردن به او. (اقرب الموارد) : بمزید رأفت و حفاوت و مزایای اختصاص و قربت مخصوص می گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 397). خاص و عام را در کنف رأفت و حفاوت و رحمت گرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 367). در معالجت مبالغت می کرد و اشفاق و حفاوت می نمود. (جهانگشای جوینی ). || از حال کسی پرسیدن . بسیار سوآل کردن از حال کسی یا چیزی . (آنندراج ) (اقرب الموارد). || الحاح . و از آن است : ماربة لاحفاوة. (منتهی الارب ). || آشکار کردن شادی . || برهنه پای شدن . (دهار). برهنه پای رفتن . || گیاه از زمین برکندن .
ترجمه مقاله