ترجمه مقاله

حفر

لغت‌نامه دهخدا

حفر. [ ح َ ف َ ] (ع اِ) چاه فراخ دهانه . چاه فراخ . || خاک که از حفره بیرون آرند. خاکی که از زمین کندن بیرون آید. (اقرب الموارد). || آن جایگاه که آنرا کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، احفار. جج ، احافیر. || دمیدگی و تباهی بن دندان یا زردی آن . زردی که بر بیخ دندان برآید. (از اقرب الموارد). تباهی دندان . ج ، احفار. (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله