ترجمه مقاله

حفصة

لغت‌نامه دهخدا

حفصة. [ ح َ ص َ ] (اِخ ) بنت سیرین . عاصم احول گفت : ما بر حفصه دختر سیرین درمی آمدیم . وی جلباب پوشیده و بدان روی خویش بسته بود. وی را میگفتم : خدایت بیامرزد. قال اﷲ: «والقواعد من النساء اللاتی لایرجون نکاحاً فلیس علیهن جناح أن یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة» و آن جلباب باشد. گفت : بعد از این چه گوئیدگفتم : گوئیم «و ان یَستعففن خیر لهن » گفت : آن اثبات جلبات باشد. هشام بن حسان گفت : حفصه ما را گفتی ای جوانان آنگاه که جوان هستید، خوشبختی را یابید چه من کار و کوشش جز در جوانی ندیدم . هشام گفت : وی دوازده ساله بود که قرآن خواند و نودساله بود که بمرد. هشام آرد که حفصه بمسجد خود درمی آمد و در آنجا نماز ظهر و پسین و مغرب و خفتن و بامداد میگذاشت و در آنجا میبود تا روز بلند شود. آنگاه رکوع میکرد و بیرون می آمد و وضو و نماز وی آنوقت بود تا آنگاه که هنگام نماز میشد بمسجد خود بازمیگشت .مهدی بن میمون گوید: که حفصه سی سال در نمازگاه خود درنگ کرد و جز برای نماز یا خواب نیمروز بیرون نمیشد. هشام آرد که گاه چیزی از قرائت بر ابن سیرین مشکل شدی ، گفتی : نزد حفصه روید و از وی بپرسید که چگونه خواند. از هشام بن حسان است که حفصه کنیزکی بخرید و گمان دارم از مردم سند بود، گفتند: مولای خویش چگونه یافتی گفت : او زنی پارسا بود جز آنکه گناهی بزرگ کرده بود، چه وی تمام شب نماز میگزارد و میگریست . عبدالکریم بن معاویه گفت : مرا گفتند حفصه در هر شب نیمی از قرآن میخواند و روزها روزه میگرفت و در عید روزه و عید قربان و ایام تشریق افطار میکرد. از هشام بن حسان است که حسن و ابن سیرین را بدیدم و کسی را از حفصة خردمندتر ندیدم . رجوع به صفةالصفوة ج 4 ص 17 و 18 شود.
ترجمه مقاله