ترجمه مقاله

حقه

لغت‌نامه دهخدا

حقه . [ ح ِق ْ ق َ ] (ع مص ) حق . در سال چهارم پا نهادن شتربچه . (منتهی الارب ). || پانهادگی شتربچه در سال چهارم . || (اِ) شترماده ٔ سه ساله ٔ در چهارم شده . شتربچه ٔ سه ساله که پا در چهار گذاشته باشد. ماده شتر بچهار سال درآمده . مایه ٔ سه ساله ٔ بچهار درآمده . ج ، حقاق . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بکسر حاء حطی ، در لغت ، شتر چهارساله را نامند و در شریعت سه ساله منظور شده ، چنانکه در پاره ای از کتب فقهیه ذکر کرده اند. لکن در عامه ٔ کتب لغت وفقه نوشته اند که حقه بچه ٔ شتریست که از سه سالگی تا انتهای چهارسالگی رسیده و مورد استفاده واقع گردد چه در این سن شتر استحقاق سواری و برداشتن بار پیدا کند. و حقه مؤنث حق است و جمع آن حقایق آمده ، چنانکه در جامعالرموز در کتاب زکوة مذکور است . ج ، حقایق . (مهذب الاسماء). || حق واجب . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله