ترجمه مقاله

حق

لغت‌نامه دهخدا

حق . [ ح ُق ق ] (ع اِ) خانه ٔ عنکبوت . ج ، حقوق . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سر سرین که در آن استخوان ران است . (اقرب الموارد). حق الفخذ. گوران . حق الورک . (منتهی الارب ). || سر بازو که در آن کرانه ٔ کتف است . یا مغاکچه ٔسر کتف . حق الکتف . گو دوش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، حقاق . (مهذب الاسماء). || زمین پست یا جُحر در زمین . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || زمین مدور. (منتهی الارب ). || زمین گرد یا الارض المستدیره او المطمئنة. || حق طیب ؛ ظرف چیزهای خوشبو. (از اقرب الموارد). || ج ِ حَقَّه . (منتهی الارب ). رجوع به حقه شود.
ترجمه مقاله