ترجمه مقاله

حلم

لغت‌نامه دهخدا

حلم . [ ح ُ ] (ع اِ) خواب که دیده شود. رؤیا. ج ، احلام .(از منتهی الارب ). خواب . (ترجمان عادل ) :
این جهان را که بصورت قائم است
گفت پیغمبر که حلم نائم است .

مولوی .


|| (مص ) خواب دیدن . || محتلم شدن . || جماع کردن در خواب . || دیدن برای کسی خواب . || دور کردن از بعیر حلم را که کنه بزرگ باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ).
ترجمه مقاله