ترجمه مقاله

حلواپزی

لغت‌نامه دهخدا

حلواپزی . [ ح َ پ َ ] (اِ مرکب ) دکان حلواپزی :
در آن حلواپزی کرد آتش نرم
که حلوا را بسوزدآتش گرم .

نظامی .


بحلواپزی صد کس آتش کند
بحلوا دهان را یکی خوش کند.

نظامی .


|| (حامص مرکب ) شغل و کار حلواپز.
ترجمه مقاله