حماقت
لغتنامه دهخدا
حماقت . [ ح َ ق َ ] (ع اِمص ) بلاهت . حمق . حماقة. گولی . بی عقلی . (غیاث از منتخب و کشف ) :
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود.
رجوع به حماقة شود.
این حماقت نه عجب باشد از آن ریش بزرگ
هرکه را ریش بزرگ است خر وکوسه بود.
ادیب .
رجوع به حماقة شود.