ترجمه مقاله

حمرة

لغت‌نامه دهخدا

حمرة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) سرخی . (منتهی الارب ). و آن رنگ معروفی است . (از اقرب الموارد).
- ذوحمرة ؛ شیرین : گویند رطب ذوحمرة. (از اقرب الموارد).
|| صبغی است که برای قرمز کردن رنگهابکار میرود. (از اقرب الموارد). || درختی است که خران دوست دارند. || آماسی است ازجنس طاعون و بفارسی سرخ باده گویند و آن ورم حار صفراوی محض است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله