حمرلغتنامه دهخداحمر. [ ح ُ ] (ع ص ) ج ِ احمر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- حمرالابل ؛ اشتران اصیل و نجیب .(منتهی الارب ). رجوع به احمری شود.