ترجمه مقاله

حمس

لغت‌نامه دهخدا

حمس . [ ح َ ] (ع اِ)آواز. (منتهی الارب ). صوت . (اقرب الموارد). || جرس رجال . || (مص ) بریان کردن گوشت . || به خشم آوردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت و درشت گردیدن در دین . (منتهی الارب ). || دلیر شدن . (المصادر زوزنی ).
ترجمه مقاله