ترجمه مقاله

حمی

لغت‌نامه دهخدا

حمی . [ ح َم ْی ْ ] (ع مص ) حمایت . نگاه داشتن . || حمایت کردن . || نگاهبانی کردن گیاه و چریدن ندادن . حِمیة. حِمایة. حِموة. || یاری دادن . || پرهیز نمودن بیمار را از آنچه زیان دارد او را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این بدو مفعول متعدی میشود. و مشهورتر اینکه مفعول دوم بضمیمه ٔ حرف است . (اقرب الموارد). || سخت گرم و سوزان شدن آفتاب . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله