ترجمه مقاله

حمی

لغت‌نامه دهخدا

حمی . [ ح ُم ْ ما ] (ع اِ) تب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ،حمیات . (منتهی الارب ). اقسام حمی : حمی الیوم ؛ تب یکروزه . حمی بسیط؛ که سبب تب یک خلط باشد و بس . حمی بلغمیه . (بحر الجواهر). حمی حصبه . حمی خفیفه . حمی خمس . حمی دائم یا حمی متصل . حمی دایره ؛ تب و لرز. حمی دق ؛ تب لازم . حمی ذاتی . حمی ربع. حمی ربطی . حمی رجعی . حمی زرد. حمی سدس . حمی صفراوی ؛ تب زردابی . حمی ضمیمه . حمی عرق گزی . حمی عفونی . حمی غب . حمی کرار. حمی کبد. حمی مراجعه ؛ تب مالت . حمی محرقه . حمی مشارکه ؛ که دو تب با هم ظاهر شوند. حمی نائبه . حمی نفاسی . حمی وبائی . حمی ورمی . برای تفصیل این اقسام رجوع به بحر الجواهر و مفردات ضریر انطاکی و ذخیره ٔ خوارزمشاهی شود.
ترجمه مقاله