ترجمه مقاله

حنش

لغت‌نامه دهخدا

حنش . [ ح َ ] (ع مص ) راندن . طرد کردن . (اقرب الموارد). || بازگردانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || واداشتن . (اقرب الموارد). || شکار کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || خوردن حَنَش چیزی را. (منتهی الارب ). || دور کردن کسی را از جایی بجای دیگر. || بخشم آوردن . || حنش مار کسی را؛ زدن مار او را. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله