ترجمه مقاله

حوا

لغت‌نامه دهخدا

حوا. [ ح َوْ وا ](اِخ ) تلفظ فارسی حواء مادر آدمیان . زوجه ٔ آدم . اسمی است که آدم زوجه ٔ خود را بدان نامید و به معنی زندگی است و بدان واسطه حوا به ام البشر ملقب شد و چون حوا اطاعت امر حضرت اقدس الهی را ننمود، خداوند عالم غم و حزن او را دوچندان ساخت . گفتند که بزحمت اولادهاخواهی زایید و اشتیاق تو بشوهرت خواهد بود و او بر تو تسلط خواهد داشت . (قاموس کتاب مقدس ) :
بارت خبر آرد از آب حیوان
برگت خبر آرد ز روی حوا.

ناصرخسرو.


سعدی خویشتنم خوان که به معنی بتوام
گر بصورت نسب از آدم و حوا دارم .

سعدی .


حدیث عشق اگر گویی گناه است
گناه ، اول ز آدم بود و حوا.

سعدی .


رجوع به حواء شود.
ترجمه مقاله