ترجمه مقاله

حومل

لغت‌نامه دهخدا

حومل . [ ح َ م َ ] (ع اِ) سیل که آب آن صاف باشد. (ناظم الاطباء). سیل که آب صاف دارد. (منتهی الارب ). سیل صافی . (اقرب الموارد). || اول هر چیزی . || ابر سیاه از بسیاری آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ابر سیاه بسیار باران .
ترجمه مقاله