ترجمه مقاله

حکیم

لغت‌نامه دهخدا

حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احوص سغدی ، مکنی به ابی حفص .یکی از علمای موسیقی ایران . وی از مردم سغد بود و از آنجا ببغداد شد. و خوارزمی در مفاتیح العلوم گوید:استادی در موسیقی است از مردم سغد و در سال سیصد ازهجرت در بغداد آلت موسیقی معروف بشهروز [ ظاهراً؛ شهرود ] را اختراع کرد. - انتهی . و محمدبن قیس رازی درالمعجم آورده است : و بعضی گویند که اول شعر پارسی ابوحفص حکیم بن احوص سغدی گفته است از سغد سمرقند و اودر صناعت موسیقی دستی تمام داشته است . ابونصر فارابی در کتاب خویش ذکر او آورده است و صورت آلت موسیقاری نام آن شهرود که بعد از بوحفص هیچکس آنرا در عمل نتوانست آورد برکشیده و میگویند او در سنه ٔ ثلثمائة هجری بوده است و شعر که به وی نسبت میکنند این است :
آهوی کوهی در دشت چگونه دودا
یار ندارد بی یارچگونه رودا.
و رجوع به ابوحفص سغدی شود.
ترجمه مقاله