ترجمه مقاله

حیف

لغت‌نامه دهخدا

حیف . [ ح َ ] (ع مص ) جور و ستم کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیداد کردن . (ترجمان عادل ). جور و ستم کردن بر کسی خواه حاکم باشدیا غیر حاکم . (ناظم الاطباء). فارسیان بدین معنی با لفظ نمودن و رفتن بصله ٔ بر استعمال نمایند، چنانکه گویند بر کسی حیف و میل نرود. (آنندراج ) :
شاپور حیف ها به من از روزگار رفت
گر زندگی بود کشم از روزگار حیف .

شاپور طهرانی (از آنندراج ).


|| (اِ) جور و ستم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). در قرآن k00l)_&tl;rb&tg;);">
ترجمه مقاله