خاتوله
لغتنامه دهخدا
خاتوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) دونی و دغائی و حیله باشد. (صحاح الفرس ). || دوبینی و دودلی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
گرنه خاتوله خواهی آوردن
آن چه حیله ست و تنبل و دستان ؟
اکنون که همینت باز دارد
خاتوله کنی و چند گون شر.
گرنه خاتوله خواهی آوردن
آن چه حیله ست و تنبل و دستان ؟
دقیقی .
اکنون که همینت باز دارد
خاتوله کنی و چند گون شر.
؟