ترجمه مقاله

خادم

لغت‌نامه دهخدا

خادم . [ دِ ] (اِخ ) ابوالمنسک عنبربن عبداﷲ التبری (کذا) الخادم . مردی صالح و نیکوسیرت بود. وی از ابوالخطاب بن النظر القاری و ابوعبداﷲ حسن بن احمدبن طلحه نعالی و جز ایشان حدیث استماع کرد. سمعانی گوید: من نیز از او در مکه حدیث استماع کردم . وفاتش در آخر ذی الحجه ٔ 534 در ابطح اتفاق افتاد. (الانساب سمعانی ).
ترجمه مقاله