ترجمه مقاله

خارچینی

لغت‌نامه دهخدا

خارچینی . (اِ مرکب ) ماده ای سخت و صلب که مردم چین از آن آئینه سازند. (ناظم الاطباء). || خاکی را نامند که پس از جوشاندن از آن شیشه می سازند. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384). || پیکان تیری را نامند که چون بر انسان گذرد هلاکت آرد. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384). پیکان تیر. (ناظم الاطباء) :
کسی که شود مانع وصل یار
کند سینه اش خارچینی گذار.

ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384).


|| زخم مهلک . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله