ترجمه مقاله

خار مرغ

لغت‌نامه دهخدا

خار مرغ . [ م ُ ] (اِخ ) ظاهراً ناحیه ای بوده است که بدانجا سلاطین شکار می کرده اند. مصححین تاریخ بیهقی (فیاض - غنی ) نتوانسته اند این نقطه را مشخص کنند و باید دانست که بعضی از نسخ این نام را رخا مرغ ضبط کرده اند : «و سوم ماه رمضان امیر حاجب بزرگ بلکاتگین را گفت کسان باید فرستاد تا حشر راست کنند بر جانب خارمرغ که شکار خواهیم کرد، حاجب بدیوان ما آمد و پسران قودقش را که این شغل بدیشان مفوض بودی بخواند و جریده ای که بدیوان ما بودی چنین چیزها را بخواستند و مثالها نبشته آمد و خیلتاشان برفتند و پیاده ٔ حشر راست کردند، و امیر روز شنبه ٔ سیزدهم این ماه سوی خروار و خارمرغ برفت و شکاری سخت نیکوکرده آمد و بغرنین باز آمد روز یکشنبه هفت روز مانده از این ماه ». (تاریخ بیهقی چ فیاض و غنی ص 275).
ترجمه مقاله