ترجمه مقاله

خازم

لغت‌نامه دهخدا

خازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن خزیمةالبخاری ابوخزیمة. سلیمانی می گوید: در این شخص نظر است . اسلم بن بشر و حفص بن داود الریعی و جماعتی نقل حدیث از او کرده اند ولی دانسته شد این خازم همان خازم قبلی است که بصری الاصل بوده که ساکن بخارا شد. (از لسان المیزان ج 2 ص 372).
ترجمه مقاله