ترجمه مقاله

خازن

لغت‌نامه دهخدا

خازن . [ زِ ] (اِخ ) محمدبن الحسین الخازن ملقب به کمال الدین . ابن اثیر گوید: چون سلطان مسعود وزیرش (ابی البرکات ) را معزول کرد او را بر مسند وزارت نشاند. او مردی شجاع و شهیم و عادل و نیکوسیرت بود چون به وزارت رسید رفع مظالم از مظلومین نمودو سپس بوضع مالی دربار و وظایف درباری پرداخت ، جمع خزائن کثیره نمود و نیز کشف بسیاری از اموال خیانت شده کرد. و چون بر خائنین در اموال و متصرفین سختگیریهای زیاد رواج داشت عمال دولت از این امر ناراحت شدند و بین امراء و او اختلاف انداختند بخصوص قراسنقر صاحب ازبیجان (کذا) تا اینکه قراسنقر از سلطان دوری جست و بنزد شاه نامه نوشت و در آن نامه اعلام داشت که یا سر وزیر را پیش من فرست و یا آنکه من خدمت سلطان دیگر در پیش می گیرم . شاه به امرائی که در آنجا حاضر بودند دستور قتل وزیر را داد ولی امراء شاه را از فتنه ترسانیدند باری پادشاه او را بر خلاف میل خود کشت وسرش را بسوی قراسنقر فرستاد و قراسنقر رضایت داد. مدت وزارتش هفت ماه بود و قتلش در سنه ٔ 533 هَ . ق . واقع شد. (از کامل التواریخ ابن اثیر ج 11 ص 29 و 30).
ترجمه مقاله