ترجمه مقاله

خاطرجوئی

لغت‌نامه دهخدا

خاطرجوئی . [ طِ ] (حامص مرکب ) مقابل خاطرآزاری . (آنندراج ). خاطر جستن :
نیست خاطرجوئی معشوق شرط عاشقی
هر که میخواهد بت خود را فرنگی میشود.

میرزا محمد بسمل (از آنندراج ).


ترجمه مقاله