ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن غلاب . وی جد محمدبن زکریا غلابی است ، و در زمان عثمان ولایت اصفهان را داشت . ابن مندة از طریق احوص بن المفضل بن غسان از عم خود محمدبن غسان از جد خود خالدبن عمرو از پدرش عمروبن معاویه ازپدرش از جدش عمروبن خالدبن غلاب روایت کرد که گفت : چون عثمان محاصره شد پدرم برای کمک او بیرون آمد و دراین وقت حاکم اصفهان بود ولی قبل از کمک او قتل عثمان اتفاق افتاد. پس از این واقعه او به منزل خود در طائف رفت و من با بار و بنه ٔ پدرم حرکت کردم . اتفاقاً در راه مصادف با واقعه ٔ جمل شدم و خدمت علی رسیدم .علی گفت : این کیست ؟ گفتند: عمروبن خالد. علی فرمود:ابن غلاب ؟ گفتند: بلی . گفت : گواهم بر اینکه پیش پیغمبر بودم و پدرت را دیدم که ذکر فتن میکرد. پس او گفت : ای رسول خدا از خدا بخواه تا مرا در فتن حمایت کند. رسول فرمود: بارخدایا او را در فتن چه آشکار و چه نهان کفایت کن . ابن مندة این را غریب دانسته و فقط اولاد او این را گفته اند. (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 96).
ترجمه مقاله