ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وضاح مولی بن الاشقر. احمدبن سلیمان طوسی گوید: وی از زبیربن بکار و زبیر از خالدبن وضاح و خالد از عبدالاعلی بن عبیداﷲبن محمدبن صفوان الجمحی روایت کند که روزی مهدی ضمن راه از ابوعبیداﷲ و عمربن بزیغ پرسید: مناسب ترین بیت عرب چیست ؟ ابوعبیداﷲ گفت : این قول امرءالقیس :
و ماذرفت عیناک آلا لتضربی
بسهمی» فی اعشار قلب مقتل .
من [ عبیداﷲبن محمدبن صفوان ] در عقب ایشان بودم و شنیدم که مهدی گفت : این بیت بچیزی نباشد. پس عمربن بزیغ این قول کثیر راخواند:
أُرید لانسی ذکرها فکانّما
تمثل لی لیلی بکل سبیل .
باز مهدی گفت : این هم چیزی نیست زیرا برای چه او میخواهد ذکر لیلی را فراموش کند تا لیلی نزد اوتمثل جوید. (از الموشح ص 148).
ترجمه مقاله