ترجمه مقاله

خالد

لغت‌نامه دهخدا

خالد. [ ل ِ ](اِخ ) ابن ربیع المکی الطولانی ملقب به امیر عمید فخرالدین تاج الافاضل . وی از افاضل و بزرگان خراسان بوده و در نظم و نثر دست داشته است . میان او و انوری مکاتبات و مشاعرات بود، و این بیت دلالت بر این دارد:
سلام علیک ، انوری ، کیف حالک
مرا حال بی تو نه نیک است باری .
بسمع علاءالدین ملک جبال رساندند که انوری ترا هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نهاده . وی به ملک طوطی نبشت تا انوری را بخدمت او فرستد و بظاهر اظهار تلطف می کرد ولی در باطن قصد داشت که چون به انوری دست یابد او را نکال کند. امیر عمیدفخرالدین را از این حال آگاهی بود ولی نمی توانست واقعه را بطور آشکارا نویسد، لذا این سه بیت را نوشت وبرای انوری فرستاد:
هی الدنیا تقول بمل ء فیها
حذار حذار من بطشی و فتکی
فلا یغررکم طول ابتسامی
فقولی مضحک و الفعل مبکی
هی الدنیا اشبهها بشهد
یسم و جیفة ملئت بمسک .
انوری از این ابیات فهمید که عقوبتی در کار است ، ناچار شفیعان برانگیخت تا ملک طوطی را از سر این دور کردند و چون ملک علاءالدین را از آن حال آگاهی افتاد رسولی دیگر فرستاد و گفت : هزار سر گوسفند میدهم اگر او را بنزدیک من فرستی . ملک طوطی انوری را موکل کرد که ناکام ساخته باید شد و بغور رفت چه هزار گوسفند بمقابله ٔ تو می دهد. انوری گفت ای ملک اسلام چون من مردی او را بهزار سر گوسفند می ارزد پادشاه را برایگان نمی ارزد؟ بگذار تا باقی عمر درسلک خدم تو منخرط باشم .
ملک طوطی را خوش آمد او را نگاهداشت ... باری امیر عمید فخرالدین با این اشعار جان انوری را از بلا حفظ کرد. این دو بیت از اشعار اوست که درباره ٔ حوض ساخته است :
حوضی چون حوض کوثر و آبی درو خنک
همچون گلاب بر رخ رخشان حور عین
سیمین بران و حوروشان بر کنار حوض
چونانک در میان صدف لؤلؤ ثمین .
غزل زیر از اوست :
مهرت بدل و بجان دریغ است
عشق تو به این و آن دریغ است
وصل تو بدان جهان توان یافت
کان ملک بدین جهان دریغ است
با کس بمگو که نام تو چیست
کین نام بهر زبان دریغ است
کس را کمر وفا مفرمای
کان طوق بهر میان دریغ است
قدر قدمت زمین چه داند؟
کان فخر به آسمان دریغ است
سروی تو و بوستان تو عقل
سروی که ببوستان دریغ است
مرغیست غمت دل آشیانش
مرغی که به آشیان دریغ است
در کوی وفای تو به انصاف
یک غم بهزار جان دریغ است
خالد سگ تست غم بدو ده
هر چند باستخوان دریغ است .
وی را قصاید هم هست . (از لباب الالباب عوفی چ نفیسی ص 342 و 343 و 347).
ترجمه مقاله