خامیازه
لغتنامه دهخدا
خامیازه .[ زَ / زِ ] (اِ) خمیازه و دهن درّه باشد. (برهان قاطع). رجوع به «خامیازه » و «خمیازه » شود :
کس از آن جمله شادمانه نگشت
به تب گرم و خامیازه ٔمن .
کس از آن جمله شادمانه نگشت
به تب گرم و خامیازه ٔمن .
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).