ترجمه مقاله

خام طبع

لغت‌نامه دهخدا

خام طبع. [ طَ ] (ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد داشته باشد. (آنندراج ). ابله . احمق . نادان . کودن . (ناظم الاطباء). نعت است مر کسی راکه صاحب خیالات فاسد است . صاحب طبع خام :
خام طبع است آنکه میگوید بچنگ و کف مگیر
زلفکان خم خم و جام نبیذ خام را.

سوزنی .


باز خانان خام طبع کنند
مال میراث یافته تبذیر.

خاقانی .


آتش اندر پختگان افتاد و سوخت
خام طبعان همچنان افسرده اند.

سعدی (طیبات ).


ترجمه مقاله