ترجمه مقاله

خانوردان

لغت‌نامه دهخدا

خانوردان . [ ن ُ وَ ] (اِخ ) نام ناحیتی بوده است بشرقی بغداد و منسوب به وردان بن سنان یکی از سرداران ابومنصور. این سردار ریش انبوه داشته و می گویند ابن عیاش که مردی کوسه و تنگ مو بوده در حوائج خود بمنصور نامه نوشت و در آخر آن نگاشت : خوب است امیرالمؤمنین ریش وردان را بمن بخشد تا با آن در زمستان صورت خود را از سرما حفظ کنم . منصور در قضای حاجت او دستور داد. وزیر کلمه «ریش وردان » نوشت : «لا کرامة و لا عزازة». (از یاقوت حموی در معجم البلدان ).
ترجمه مقاله