ترجمه مقاله

خاوه

لغت‌نامه دهخدا

خاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) از قراء بهنام و از توابع ری است . حمداﷲ مستوفی در ضمن نام بردن نواحی ری چنین می آورد: «قلعه ٔ طبرک بجانب شمال در پای کوه افتاده است ولایت قصران در پس آن کوه افتاده است و دیگر نواحی چون مرجبی و قهاگه در صحراست و تمامت ولایت سیصد و شصت پاره دیه است و دیه دولاب و قوسین و قصران و ورزنین و فیروزرام که فیروز ساسانی ساخت و اکنون فیروزبران میخوانند، ورامین و خاوه از قرای بهنام و سبور قرج است ». (از نزهة القلوب چ لیدن بخش نخست ص 53). در فرهنگ جغرافیایی ایران جلد نخست آمده : دهی است جزو دهستان بهنام غرب بخش ورامین شهرستان تهران .واقع در 20 هزارگزی جنوب خاور ورامین و 7 هزارگزی باختر راه آهن شوسه ٔ ورامین به گرمسار. این دهکده در جلگه قرار دارد و آب و هوایش معتدل و سکنه اش 959 تن است که زبانشان فارسی و مذهبشان شیعی است . آب آنجا ازقنات و محصول آنجا غلات و صیفی و چغندر قند و شغل اهالی زراعت و گله داری است . در آنجا یک باب دبستان وجود دارد و نیز تپه ای از آثار قدیم یافت میشود. راه آنجا مالرو و از طریق پیشوا میتوان به آن ماشین برد.
ترجمه مقاله