ترجمه مقاله

خایان

لغت‌نامه دهخدا

خایان . (نف ، ق ) در حال خاییدن :
برفتم دست و لب خایان که یارب
چه تب بود اینکه در جانان اثر کرد.

خاقانی .


گفت نی من خود پشیمانم از آن
دست خود خایان و انگشتان گزان .

مولوی .


ترجمه مقاله