ترجمه مقاله

خباب

لغت‌نامه دهخدا

خباب . [ خ ُب ْ با ] (اِخ ) پدر سائب . ابن منده از طریق عبدالعزیزبن عمران از عبداﷲبن سائب از پدرش از جدش روایت کرد و گفت رسول خدا را دیدم که تکیه بر سریری کرده بود و گوشت پاره پاره شده ای را میخورد و از سفالی آب می نوشید. ابن منده این حدیث را غریب می داند و غیر از این وجه (طریق خباب ) نیز برای آن وجهی نشناخته است . ابو نعیم میگوید این خبر از عبدالعزیز از ابو عبداﷲبن سائب روایت میشود یعنی از مسند سائب است . مقتضی کلام بخاری آن است که او مولای فاطمه بنت عتبه می باشد زیرا او از سائب بن خباب مکنی به ابو مسلم صاحب مقصوره نام میبرد. غیر از این قول درباره ٔ او گفته اند که مولای فاطمه بنت عتبةبن ربیع بوده است و براین قول نیز ابن اثیر اعتماد کرده و برای مولای فاطمه ترجمه ٔ خاصی نیاورده است . (از اصابه جزء1 ص 102).
ترجمه مقاله