خبقلغتنامه دهخداخبق . [ خ َ ] (ع مص ) تیز دادن . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || حقیر و خردانگاشتن کسی را نسبت بخود: خبق فلاناً؛ به معنی خرد و حقیر دانست فلان را نسبت بخویش . (از منتهی الارب ).