ترجمه مقاله

خبن

لغت‌نامه دهخدا

خبن . [ خ َ ] (ع مص ) درنوشتن جامه و دوختن آن تا کوتاه شود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درنوشتن جامه و خیاطت آن . (از اقرب الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ). || مردن . || دروغ بر بافتن . (از منتهی الارب ). || پنهان کردن طعام برای روزگار سختی و شدت . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || خبن آوردن شاعر در شعر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (تاج العروس ). || و خبن عبارت از اسقاط حرف ساکن از سبب خفی است که اول رکن باشد چنانکه در فعلاتن گویند. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ). در «کشاف اصطلاحات فنون » خبن چنین تعریف شده است : بفتح خاء و سکون باء تحتانیه موحده ، نزد عروضیان افکندن دومین ساکن از جزء است و این جزء را مخبون نامندپس حذف سین مستفعلن مثلا خبن نامیده میشود و باقی آن که مستفعلن است مخبون باشد و چون غیر مستعمل است بجای آن مفاعلن آورند پس گفته میشود مفاعلن مخبون مستفعلن است چنانکه از عروض سیفی مستفاد می گردد و عنوان الشرف نیز در پاره ای از وسایل عروض عربی گوید: خبن اسقاط دومین ساکن است در صورتی که دومین ساکن سبب باشد و قید اخیر برای احتراز از ساکن در فاع لاتن در مضارع باشد. زیرا خبن در آن جائز نیست و برای این جهت فاع را وتد مفروق معتبر داشته اند و آنرا جدا نویسند.
ترجمه مقاله