ترجمه مقاله

خبین

لغت‌نامه دهخدا

خبین . [ خ ُ ] (اِ) سامان کار. (آنندراج ). || جمع حساب . (از آنندراج ). || توده ٔ ریگ . (از آنندراج ). رجوع به «خبیر» و «خبیوره » و «خبیوه » شود. || طبق چوبین . (از برهان قاطع). طبقی بود ازچوب گز یا بید بافته . (از فرهنگ اوبهی ). مؤلف لغتنامه را نظر برآن است که این کلمه مصحف «چبین » است .
ترجمه مقاله