ترجمه مقاله

خب

لغت‌نامه دهخدا

خب . [ خ َب ب ] (ع مص ) از باب نصر ینصر. بلند شدن و دراز گردیدن گیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). (تاج المصادر بیهقی ). || منع کردن مردی را از چیزی که در نزد اوست . || منزل گزیدن در زمین پست از روی بخل تا کسی جای بودن را نداند. || شتاب کردن و تعجیل کردن در کار. (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). || گربز کردن . فریب دادن . || جوشیدن دریا و آشوب گردیدن آن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (تاج العروس ) (المنجد). || پویه دویدن . برداشتن اسب هر دو دست و پای راست را با هم و هر دو دست و پای چپ را با هم . (از تاج العروس ) (اقرب الموارد). || تیز رفتن . (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (المنجد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله