ترجمه مقاله

خدابیامرزی

لغت‌نامه دهخدا

خدابیامرزی . [ خ ُ م ُ ] (حامص مرکب ) عمل خدابیامرزی گفتن . عمل خدابیامرزی خواستن . (یادداشت بخط مؤلف ): خدایش بیامرزاد آن خواننده را چون بخواند. نویسنده ٔ عاجز مسکین رابخدابیامرزی یاد آرد. آمین . (دیباچه ٔ دیاتسارون ).
ترجمه مقاله