ترجمه مقاله

خداش

لغت‌نامه دهخدا

خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن سلامه ... او را ابن ابی سلامه نیز می گویند و آن قول ابن السکن است و نیز او را ابن ابی مسلمه و ابوسلمه السلمی و سلامی می گویند. از کوفیان بشمار می آید و حدیث او رااحمد و ابن ماجه و طبرانی در اوسط اخراج کرده اند. بحدیث او فقط منصوربن معتمر از عبداﷲبن علی بن عرفطه پرداخته است . و نیز گفته شده که عرفطه از او نقل حدیث کرده است . بخاری می گوید: سماع او از پیغمبر ثابت نشد. ابن سکن می گوید: در اسناد او اختلاف است . و ابن قانع می گوید: آنرا زائده از منصور روایت کرده است و اوگفت بجای «خداش » باید «خراش » باشد. من (= صاحب اصابه ) می گویم : ابن حبان در دو موضع نام او را ذکر کرده است . ابوعمر گفت : بعضی از کسانی که نام اشخاص را جمعمیکنند (= علمای رجال ) در نام او به اشتباه افتاده اند و گفت : او از فرزندان حبیب سلمی پدر ابی عبدالرحمن است ؛ ولی این درست نیست . (از اصابه قسم 1 ص 105).
ترجمه مقاله