ترجمه مقاله

خدانشناس

لغت‌نامه دهخدا

خدانشناس . [ خ ُ ن َ ] (نف مرکب ) غیرعارف بمعرفت خدای . آنکه ایزد تعالی را نشناسد. || از خدا بی خبر. بی اعتقاد بخدا. نامؤمن : فلانی مردی خدانشناس است مرد خدانشناس را نباید به مسجد راه داد، از خدانشناس بترس . || کنایه از اطفال و زنان . کنایه از اولاد و فرزندان . چون : یک مشت نان شناس خدانشناس دور مرا گرفته اند در اینجا مقصود از «نان شناس » و«خدانشناس » زن و فرزند است . (یادداشت بخط مؤلف ).
ترجمه مقاله