ترجمه مقاله

خدای داد مغول

لغت‌نامه دهخدا

خدای داد مغول . [ خ ُ دِ م ُ ] (اِخ ) او از سران مغولی است که با خضر خواجه اوغلان بکاشغر تاخته بود و آنرا بدست داشت و چون امیر تیمور بجنگ قمرالدین خان مغول رفت و قمرالدین را شکست . قمرالدین و ساربوغا و عادلشاه در سیکیز بغاج بار دیگر بهم پیوستند و سر فتنه بلند کردند در این بین ، ناگاه امیر تیمور رسید و جمع ایشان را پراکنده کرد. گرچه قمرالدین در این جنگ بسالتها نمود، ولی کاری از پیش نبرد. در این ایام ، امیر عمرشیخ و ختای بهادر نیز از طرف امیر تیمور روی بکاشغر نهادند و پس از جنگ با خضر خواجه اوغلان وخدایداد مغول کاشغر را از آنان بستدند و آنها را ازآن ناحیت راندند و متوطنان کاشغر را به اندجان رساندند. پس از محاربه مغولستان و کاشغر امیر تیمور بسمرقند بازآمد و در این بین ، امیرزاده جهانگیر فرزندش که در غیبت او ولیعهد و فرمانفرمای سمرقند بود، روی بدیار نیستی گذاشت و امیر تیمور را در آتش فراق نهاد.(از حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 3 ص 435،426).
ترجمه مقاله